درس و مدرسه هم یک جبر تاریخی ست! :: بوی خوب دستهای تو

واقعا؟

دقیقا تو همین ساعت حجم بسیار زیادی از شیمی لعنتی باقی مونده و من هنوز باورم نمیشه براش یک روز فرجه گذاشتن... واقعا؟

نمی دونم سیاست های خرد و کلان آموزشی رو دقیقا کی تعیین می کنه ولی از این تریبون استفاده می کنم و به مسئولین سنجش آموزش و پرورش تبریک میگم به خاطر برنامه ریزی هاشون. خدا سایه شون رو از سر ما کم نکنه.

اگر قرار باشه ضعیفترین نهادمون رو نام ببرم، صد درصد اون آموزش و پرورش و شاخه های مربوط بهشه. از اون اولش بگیر که برنامه های آموزشی و تالیف کتاب ها و تعیین ایده ها و طرح های پایه های مختلف تحصیلیه، تا این برنامه نوشتن واسه امتحان ها... خیلی خوشحال میشم اگه یکیشون بیاد پشت یه تریبون و بگه استدلال های پشت این تصمیمات چیه؟

اون وقت توی این شرایط اسفناک آموزشی، ما درگیر اینیم که نکنه یه سند انسانی توی این حوزه اجرا بشه و خدای نکرده آسیبی به بدنه مستحکم و جون دارش بزنه!

...

واقعا؟!

+بازم اگر شما بفرمایید که به جای پست گذاشتن، برو درست و بخون، من حرفتون رو متین می دونم.

++من فقط روزی رو میخوام که مجبور نباشم به خاطر یه کتاب به درد نخور که هیچ علاقه ای هم بهش ندارم، شب رو تا صبح بیدار بمونم.

۰۴:۳۲

درس و مدرسه هم یک جبر تاریخی ست!




بالاخره دارد نزدیک می شود روزی که باید پا به آن مجتمع لعنتی بگذارم و آماده شوم که برای ششمین سال متوالی، یک سوم شبانه روز را آنجا بگذرانم.
کلاسمان را احتمالا منتقل کرده اند طبقه ی بالا و حداقل می توانم خوشحال باشم که قرار نیست چهار دیواری هایی را تحمل کنم که خاطره ی اشک ها و لبخندها و دروغ هایمان را توی خودش دارد.
هنوز شروع نشده، خسته ام از روزهای آفتابیِ مهر که وصله می شوند به ابر و بارانِ آبان و روز میلادم که پل می زند به آذر سوزناک. خسته ام از پاییز و زمستان زیبایی که باید از پسِ پنجره های سبز رنگِ حفاظ دار تماشا شوند و پرده ی کرم رنگی که باید چشم های خیسم را بپوشاند.
خسته ام از کتاب ها و جزواتی که باید چند باره مرور شوند تا همچنان دانش آموز خوب همیشگی بمانم. خسته ام از هایلایت کردن نکات کتاب زیست. از کپی کردن تمرین های آبکی ریاضی از روی گام به گام. خسته از تمام این کارهایی که دوست ندارمشان.
هنوز آماده ی شروع کردن نیستم... چرا که قبل ها را قبل از شروع کردن، تمام کرده ام. من آبستنِ جنینِ سقط شده ی پنج سال قبلم. نمی توانم پا به سال ششم بگذارم.

+این نمی توانم ها به شش چپ، یا شایدم هر دو ششِ همه است. نمی توانم که برای یک دانش آموز معنا دارد. دانش آموز باید انجام دهد.
++به امید روزی که هیچکس محبور نباشد درس هایی که به دردش نمی خورند را در مخش فرو کند.روزی که دنبال کردنِ علایقمان نه پیامد اجتماعی داشته باشد و نه اقتصادی.
۰۱:۰۵

بوی خوب دستهای تو

قسم به تخیل مشروط به تو

تو کجایی؟
در گستره ی بی مرز این جهان
تو کجایی؟
شاملو

+برای اینکه بنویسم و آرام شوم و اگر خواستید، بخوانید.
Designed By Erfan Powered by Bayan