اعترافات :: بوی خوب دستهای تو

من یاد گرفته م!

من هنوز سر جام ایستادم. با یک عالم زخم کهنه و تازه که من و به لجن کشونده. من هنوز سر جام ایستادم. من هنوز دوسِت دارم. دوسِت دارم، ولی یادت نره! این تو بودی که رفتی، تو نموندی، تو نخواستی، تو اونی بودی که جا زد. و یادم داد صاحب عمیق‌ترین عشق‌ها، عامل عمیق‌ترین زخم‌ها میشن.

...

+ماییم و موج سودا...

++من در توییتر: @kamand_mir

۱۱:۵۴

دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد

تا حالا شده فکر کنین آدما رو چقدر واقعی دوست دارین؟ یا اینکه هرکی رو به خاطر چی دوست دارین؟ شده کسی رو به خاطر اینکه آدم مهربون و خوش قلبیه، دوست داشته باشین؟

من همیشه از اونایی که بهم علاقه دارند، در شگفتم. ولی دوست داشتن اصلی مال اوناست که من و با همه ی بداخلاقی ها و سرد بودنام هم تحمل می کنند و هم دوست دارند. شما چند نفر رو اینطوری دوست دارید؟

...

+یکی از افتخاراتم اینه که چند تا از دیوونه های دنیا رو دوست دارم :) به غایت دیوانه... به غایت دوست دارم.

...

++افتخار دوم مربوط به اونیه که مغرور و سرد و احتمالا گنده دماغه... اونم دوست دارم عاقا :) اگر به من گوش می کنید میگم نه توی دوست داشتن عاقل باشید، نه تو دوست داشته شدن. من که "در انجمن عقل فروشان ننهم پای"

...

+++شیمی رو هم دادم. زنده هم هستم. خوب هم بود.

۲۰:۴۹

بوی خوب دستهای تو

قسم به تخیل مشروط به تو

تو کجایی؟
در گستره ی بی مرز این جهان
تو کجایی؟
شاملو

+برای اینکه بنویسم و آرام شوم و اگر خواستید، بخوانید.
Designed By Erfan Powered by Bayan